نویسنده: ویلیام اَوتِویت
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی




 

 Emancipation
اصطلاحات «رهایی‌بخشی» و «آزادسازی» که در قرن نوزدهم به معنای آزادکردن یهودیان اروپایی، رعیت‌های روسی و بردگان امریکایی از قیدو بندهای حقوقی بود، پیوندهایی با مفهوم بردگی دارند. این واژه‌ها همراه با مضامینی از انقلاب فرانسه و جنبش‌های کارگری به زبان و بیان «نهضت‌های آزادی ملی» دوره‌ی ضد استعماری شکل دادند (نک. Fanon, 1961)
مری ولستنکرافت (wolstonecraft, 1972) به شباهت‌های وضع زنان و وضع بردگان اشاره کرده بود، و جنبش‌های زنان نیز سنتاً از اصطلاحات رهایی و آزادی استفاده کرده‌اند. (بیرون از این جنبش‌ها نیز، زن «رهایی‌یافته» تداعی کننده‌ی سبک زندگی غیرسنتی بود.)
در سایر حوزه‌های تفکر رادیکال، غالباً این اصطلاحات را به عنوان جایگزین یا مکمل واژگان انقلاب اجتماعی به کار می‌بردند، به ویژه در نظریه‌ی انتقادی. جستار در باب آزادسازی اثر هربرت مارکوزه (Marcuse, 1969) تصورات سوسیالیستی سنتی از مفهوم آزادی را چنان بسط داد که بعضی اندیشه‌های مأخوذ از جنبش‌های دانشجویان و هیپی‌ها و همچنین جنبش آزادی زنان و همجنس‌خواهان را شامل شود.
مفهوم بی‌پیرایه‌تر یورگن هابرماس یعنی مفهوم «علاقه‌ی رهنمون معرفت» به رهایی‌بخشی که مشخصه‌ی علوم «انتقادی» مثل روان‌کاوی و نقد مارکسیستی از ایدئولوژی است به مثابه جانشینی برای آرمان بی‌طرفی ارزشی تأثیر و نفوذ شایانی داشته است. در مدل هابرماس، علوم رهایی‌بخش آمیزه‌ای است از مطالعه‌ی فرآیندهای علّی علوم تجربی و دگرگونی فهم ما از خویشتن که از علم تأویل یا هرمنوتیک گرفته می‌شود؛ علوم رهایی‌بخش شامل شناسایی و برطرف‌ساختن قید و بندهای علّی در فهم این موانع روان‌شناختی و ایدئولوژی‌های اجتماعی مسلط است. پیوندهای فعلی میان علم و سلطه و سهم احتمالی علم (از جمله علوم اجتماعی) در رهایی بشر موضوع مهمی در نظریه‌های انتقادی علم بوده است.
منبع مقاله:
آوتویت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، مترجم: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.